جانماز آبکشیدن روش اصلی سران مجاهدین خلق بود
تاریخ انتشار: ۵ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۰۷۱۵۲۶
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: کتاب «من اعتراف میکنم» نوشته محمد رحمانی که چندی است توسط انتشارات موسسه مطبوعاتی ایران منتشر شده، درباره یکی از شخصیتهای عجیب و قابل مطالعه تاریخ مبارزات پیش از انقلاب اسلامی علیه رژیم پهلوی است؛ وحید افراخته؛ چریکیکه کسی تصور نمیکرد دستگیر شود و اگر هم دستگیر شود تن به همکاری با ساواک نمیدهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برای بررسی مطالب کتاب «من اعتراف میکنم» و زندگی و کارنامه افراخته، پروندهای تحت عنوان «پروندهای برای یهودای مجاهدین خلق» در مهر باز کردیم که قسمت اول آن هفته گذشته منتشر شد. افراخته ازجمله سران سازمان مجاهدین خلق است که در چرخش ایدئولوژیک سال ۱۳۵۳ به بعد مارکسیست شده و دست به تصفیه خونین سران مسلمان سازمان زدند. او پس از اینتصفیه دستگیر شد و تن به همکاری عجیب و غریبش با ساواک داد.
اولینقسمت اینپرونده در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:
* «مورد عجیب افراخته؛ از تلاش برای سرنگونی شاه تا همکاری با ساواک»
در ادامه مشروح مطالب دومینقسمت از اینپرونده را میخوانیم؛
* دشمنیهای مجاهدین خلق با مستشاران آمریکایی و ابراز ارادت افراخته در زندان به آنها
مجاهدین خلق طرحهای نظامی مختلفی برای ضربهزدن به دشمنان خود ازجمله رژیم پهلوی و همچنین مبارزان اسلامی ضدپهلوی داشتند. بهعنوان مثال یکی از مواردی که چندمرتبه در کتاب «من اعتراف میکنم» به آن اشاره شده، طرح تقی شهرام برای ترور آیتالله سیدمحمد بهشتی است که البته اینطرح پس از پیروزی انقلاب توسط همینسازمان اجرا شد. با اینحال تاکید شهرام بر ترور غیرمحسوس بهشتی یعنی زیرگرفتنش با خودرو بوده است. افراخته نیز در اعترافات خود برای ساواک گفت: شهرام در مورد بهشتی میگفت «باید از او ترسید. فردی است بسیار سیاس و باهوش و جاهطلب، در آرزوی جانشینی خمینی است. او به آسانی با رژیم علیه مجاهدین متحد خواهد شد. تنها راه چاره کشتن اوست. منتها طوری که ردی باقی نگذاریم. مثلا با زیر ماشین گرفتن او!»
اما طرح ترور شهید بهشتی یکی از طرحهای مجاهدینِ پیش از انقلاب برای حذف مخالفین بوده است. طرح ترور سفیر اسرائیل، ترور مستشاران آمریکایی، انفجار دکلهای برق و ... هم از دیگر طرحهای اینسازمان بودند. جالب است که یکی دیگر از طرحهای پیشنهادی تقی شهرام برای اجرا، شناسایی ایرج ثابت پاسال سرمایهدار صهیونیست بوده است. افراخته در نوشتههای خود در زندان، در افشاکردن افکار و انگیزههای رهبران سازمان نوشته است: «میگفتند باید آنعده از سرمایهداران که دارای روابط مشخصی با آمریکا، انگلیس دولت و ... هستند برای ترور انتخاب شوند و از افرادی مثل القانیان، ثابت پاسال، مراد اریه، ضیایی ... اسم برده میشد.»
بسیار جالب است که افراختهای که در اجرای طرحهای حذف مستشاران آمریکایی حضور جدی و مرکزی داشته، در چنگ ساواک چرخشی ۱۸۰ درجه از خود نشان داده و میگوید مساله مستشاران برایش حل شده است. چون به ایننتیجه رسیده که وجود مستشاران آمریکایی در ایران نمیتواند به ضرر مردم باشد، «زیرا ایران تحت رهبری خردمندانه شاهنشاه آریامهر دارای سیاستی است مستقل و ملی.» افراخته در نوشتههای زندانش، گویی مشغول فریب خود و مخاطبان نوشتههایش است. چون میگوید مستشاران آمریکایی برای آموزش ارتش لازماند و آمریکا از این نظر دوست ایران است؛ بیآنکه ایران بخواهد دنبالهروی اقتصاد یا فرهنگ آمریکا باشد!
افراخته در نوشتههای خود در زندان، در افشاکردن افکار و انگیزههای رهبران سازمان نوشته است: «میگفتند باید آنعده از سرمایهداران که دارای روابط مشخصی با آمریکا، انگلیس دولت و ... هستند برای ترور انتخاب شوند و از افرادی مثل القانیان، ثابت پاسال، مراد اریه، ضیایی ... اسم برده میشد.»چندسال پیشتر در اطلاعیه نظامی شماره ۳ مجاهدین خلق درباره انفجار سر راه خودروی ۲ مستشار آمریکایی و ترورشان، اداره اطلاعات آمریکا «لانه جاسوسی و توطئه» خطاب شده بود. در اطلاعیه شماره ۱۶ هم که ۱۵ خرداد ۵۲ به احترام سالگرد قیام ۱۵ خرداد ۴۲ منتشر شد، شاه «جرثومه کثافت و پلیدی»ای خوانده شد که به فرمان اربابان آمریکاییاش خون فرزندان خلق را روی زمین میریزد. در همین اطلاعیه اعلام شد مجاهدین خلق تا جایی که توان داشته باشند پاسخ خونهای ریخته شده سازمان را با خون مستشاران آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی خواهند داد.
در اطلاعیه شماره ۲۲ سازمان درباره ترور مستشاران آمریکایی سرهنگ شفر و سرهنگ دوم ترنر که چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۵۴ انجام شد، برای اولین بار اطلاعیه بدون آیه قرآن در آرم سازمان منتشر شد.
روز چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۴ مستشاران آمریکایی سرهنگ شفر و سرهنگ دوم ترنر توسط افراخته و گروه زیرنظرش ترور شدند و کیفی از آنها به دست مجاهدین خلق افتاد که از نظر اسناد و مدارک بسیار مهم بود و افراخته در اعترافاتش در اینباره گفته اعضای کادر رهبری گروه تصمیم گرفتند ایناطلاعات از طریق اعضای گروه در خارج از کشور، در اختیار سفرای کشور اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در کشورهای فرانسه یا انگلستان قرار گیرد. طبق اعترافات افراخته، اسناد مورد اشاره به سفارت شوروی در فرانسه تحویل داده شدند.
مدارک درون کیف مستشاران نظامی آمریکا که ترور شدن از اینقرار بودند: «اطلاعات ذی قیمتی در مورد تاسیسات مستشاری «آرمیش مگ» در ایران، نحوه خرید هواپیماهای فانتوم از آمریکا، نحوه پرداخت پول و سررسید آن، پایگاههایی که هواپیماهای فانتوم در آن مستقر میباشند، تعداد هواپیماهای تحویلی به ایران در هر نوبت، توضیحاتی راجع به پایگاههای نظامی مستشاران در ایران، مطالبی درباره مشخصات باند فرودگاهها و قابلیت استفاده از آنها، اطلاعاتی در مورد خطوط ارتباطی تله کمونیکاسیون و محل پایگاههای جاسوسی، تعدادی نقشه با علایم رمز روی آن مشخص شده، مشخصات تعدادی از مقامات ایرانی که با آمریکاییها در تماس هستند، گزارشهایی درمورد مسافرت معاون شلزینگر به تهران و شهرستانها، قبوض خرید اسلحه از آمریکا، کروکی منزل یکی از مستشاران نظامی آمریکا در تهران و تعدادی عکسهای خانوادگی و مدارک شخصی.» (صفحه ۲۸۰)
* دستگیری و شروع همکاری عجیب و غریب با ساواک
مرکزیت مارکسیستشده سازمان ابتدا بخش مسلمانشده یعنی شریفواقفی و مرتضی صمدیه لباف را پاکسازی و سپس اقدام به ترور مستشاران آمریکایی کرد. دستگیری افراخته چندی پس از اجرای موفقیتآمیز طرح ترور آمریکاییها رخ داد. البته زمانی که هنوز اعضای مسلمان سازمان تصفیه نشده بودند، ترور تیمسار رضا زندیپور رئیس زندان کمیته مشترک شهربانی و ساواک در ۲۶ اسفند ۱۳۵۳ با همکاری آنها انجام شد.
طبق روایات مندرج در کتاب «من اعتراف میکنم»، افراخته پیش از دستگیری، برای افزایش مقاومتش در مقابل شکنجه احتمالی، بهشدت خود را مورد آزار جسمی قرار میداد. البته او کسی بود که زنده دستگیر کردنش را محال میدانستند. پس از انتقال به مقر ساواک، افراخته توانست چندساعت مقاومت و قرارهای ۲۴ ساعت اول خود را بسوزاند اما با شدید شدن شکنجهها و همچنین با شکنجه دایی، دو برادر و خواهرش که از ۶ ماه پیش دستگیر شده بودند، پیش چشمانش، مقاومتش شکست و زبان باز کرد که گفته میشود مجموعه اعترافاتش به ۱۰۰۰ صفحه رسید.
۸ مرداد ۵۴ چندروز پس از دستگیری افراخته روزنامه کیهان تیتر زد سومین عامل قتل سرتیپ زندی پور دستگیر شد. آیتالله هاشمی رفسنجانی هم در خاطرات خود گفته «مجاهدین خلق ما را بهعنوان حامی خودشان لو دادند. مرحوم شیخ حسن لاهوتی، من، آقای مهدوی کنی، مرحوم طالقانی و عدهای دیگر به زندان افتادیم. آیتالله خامنهای هم در مشهد بودند که در همین ارتباط از آنجا تبعید شدند.»
اوایل دستگیری افراخته، حدود ۵۰ نفر توسط او معرفی شدند که بهوسیله اکیپهای گشت ساواک دستگیر شدند. بهخاطر ایندستگیریها به سرگرد اسدالله بختیاری (عامل اصلی دستگیری افراخته) یکسال ارشدیت و به تمام کارمندان ساواک و کمیته بهخاطر دستگیر کردن قاتل زندی پور پاداش داده شد.
طبق روایت سعید شاهسوندی، افراخته را تحویل منوچهر وظیفهخواه (منوچهری) دادند که بهعنوان یکی از بازجویان وحشی ساواک شناخته میشود. شاهسوندی در روایتش گفته صدای نعرههای افراخته را از اتاق منوچهری میشنیده است. و او در پایان سهساعت شکنجه و دقیقا سه ساعت، بهسرعت شکست و فرو ریخت. طبق روایت شاهسوندی اولین مطلبی که افراخته لو داد، شرکت مرتضی صمدیه لباف در ترور زندیپور بود. ساواکیها هم با شنیدن اینمطلب بهشدت خشمگین شدند. چون صمدیه هفتاد روز آنها را فریب داده و سر دوانده بود. به همین خاطر بخشی از شکنجههای صمدیه لباف نه برای کسب اطلاعات که برای انتقام ساواکیها بود.
یکی از مطالب جالبی که اسفندیاری نقل کرده، پیشنهاد افراخته برای پیشمرگکردن والدین زندانیان بوده است؛ اینگونه که پدرومادر هر فرد زندانی، در بازرسیهای منزل فرد و افشای مکانهای جاسازی، بستهها را باز کنند تا مبادا تلهای انفجاری در کار باشد!محسن سیدخاموشی نیز که همراه افراخته دستگیر شد، تلاش کرد مثل او با اعترافات پرحجم و متعدد رضایت ساواک را جلب کند.
اسدالله تجریشی یکی از مبارزانی که لحظات بازجوشدن افراخته و همکاریاش با ساواک را دیده، در خاطراتش گفته پس از آنکه با افراخته روبهرو شده، او را دیده که مچ سوخته دستش را نشان تجریشی داده است. اینمچ توسط بازجویان ساواک سوخته بود. افراخته با اشاره به مچ دستش به تجریشی میگوید «من با آنقدرت آنچنانی که داشتم ۲۴ ساعت بیشتر نتوانستم دوام بیاورم.» تجریشی گفته افراخته در حالیکه نشسته و با بازجوها شام میخورد، به او گفته «تو هم میتوانی چلوکباب و کانادای خنک بخوری!»
عبدالله اسفندیاری، دیگر مبارزی است که به چنگ ساواک افتاد و در گفتههای خود از افراخته از همکاری عجیب و غریبش با ساواک گفته است. اسفندیاری میگوید «افراخته از بچهها بازجویی میکرد. از من هم بازجویی کرد.» طبق روایت اسفندیاری، همکاریهای افراخته و بازجوییهایش از مبارزان باعث شد ۱۰۰۰ نفر لو بروند. یکی از مطالب جالبی که اسفندیاری نقل کرده، پیشنهاد افراخته برای پیشمرگکردن والدین زندانیان بوده است؛ اینگونه که پدرومادر هر فرد زندانی، در بازرسیهای منزل فرد و افشای مکانهای جاسازی، بستهها را باز کنند تا مبادا تلهای انفجاری در کار باشد!
سرتیپ جلال سجدهای رئیس ساواک زنجان که بهمدت سهسال ریاست کمیته مشترک ضد خرابکاری را به عهده گرفت، گفته است «افراخته یک روز چریکی افراطی بود و حالا برای ما یک بازجوی افراطی شده بود.»
وحید افراخته بهجز نوشتههای مفصل زندان، یکمتن اعترافنامه نوشت که خوانشاش از آن، در قالب یکبرنامه تلویزیونی ضبط شد اما هیچگاه از تلویزیون ملی ایران پخش نشد. با اینحال متن ایناعترافنامه در کتاب «من اعتراف میکنم» موجود است.
* سران مجاهدین خلق مارکسیست شده بودند ولی جانماز آب میکشیدند
جمعبندی محمد رحمانی نویسنده کتاب از مساله همکاری افراخته با ساواک این است که افراخته توانست مانند یکمامور کارکشته اطلاعاتی، انگیزه مبارزه را در بسیاری تضعیف کند. او با اعترافات خود، فاصله و شکافی بین اعضای سازمان مجاهدین خلق و مذهبیون انداخت که هرگز ترمیم نشد. او در نامهای به آیتالله طالقانی نوشت: «از همان ابتدا آموزشهای مارکسیستی بهصورت قسمت مهمی از آموزشهای گروه درآمد. سعی میشد به اعضای گروه که عمدتا مذهبی بودند تفهیم شود بین اسلام و مارکسیسم اختلافی وجود ندارد و ما نیز همان راهی را میرویم که مارکسیستها میروند و فقط اختلاف در عقاید فلسفی است و در مورد وجود خدا.» (صفحه ۵۱۳) افراخته در جای دیگری از همیننامه میگوید «حتی اگر بنیانگذاران اولیه گروه را مسلمانان با ایمانی نیز بدانیم، مارکسیستشدن گروه نتیجه مستقیم اعمال و افکار آنها در جهت تبلیغ مبارزه مسلحانه است.»
او در همینمصاحبه گفته «جانماز آبکشیدن برای ما اعضای اصلی و همینطور مسئولین اعضای جدید، روش اصلی و اساسی بود. به این نتیجه رسیده بودیم که اعلام ایدئولوژی اصلی گروه باعث خواهد شد کسی به ما نپیوندد.» آیتالله حسینعلی منتظری در بازجوییهای خود در ساواک گفته بود: «سازمان مجاهدین خلق در ابتدا براساس اسلام و مذهب تشیع تشکیل یافت ولی نه آنان به سراغ اهل علم و متخصصین مسائل اسلامی رفتند و نه اهل علم به آنان توجه کردند و قهرا کار به دست افراد فرصتطلب و ناوارد افتاد و به انحراف کشیده شد.» منتظری در مطالب خود گفته بعضی از اعضای مجاهدین خلق، پشت سر علیرضا زمردیان نماز میخواندند. زمردیان بعدا مرتد و مارکسیست شد. او از کسانی بود که سهسال بود مارکسیست شده بود و از ردههای بالای سازمان به او دستور داده بودند بهصورت تاکتیکی نماز بخواند.
در همینزمینه بد نیست اشاره کنیم افراخته در مصاحبه تلویزیونیاش که پخش نشد گفت سال ۴۸ که هنوز مذهبی بوده به عضویت سازمان درآمده است. او گفته پس از چندماه فعالیت آرام و تبلیغاتی که تا شهریور ۱۳۵۰ طول کشید دریافت بنیانگذاران گروه مارکسیست هستند. او در همینمصاحبه گفته «جانماز آبکشیدن برای ما اعضای اصلی و همینطور مسئولین اعضای جدید، روش اصلی و اساسی بود. به این نتیجه رسیده بودیم که اعلام ایدئولوژی اصلی گروه باعث خواهد شد کسی به ما نپیوندد.» افراخته میگوید «از عدهای روحانی و واعظ در تهران و شهرستانها بهطور مستقیم و غیرمستقیم خواستیم از ما حمایت ضمنی و تبلیغی کنند. هیچیک از آنها تمکین نکردند. عدهای از عناصر اوباش و هرزه که جزو سمپاتیزانهای گروه شمرده میشوند، به دنبال این عدم تمکین و به قصد تنبیه مفصلا این روحانیون را کتک زدند.»
ادامه دارد...
کد خبر 5812245 صادق وفاییمنبع: مهر
کلیدواژه: وحید افراخته سازمان مجاهدین خلق انتشارات ایران موسسه مطبوعاتی ایران محمد رحمانی تقی شهرام مجید شریف واقفی انقلاب اسلامی ایران امام خمینی ره رژیم پهلوی محمدرضا پهلوی ساواک انقلابی گری کتاب و کتابخوانی معرفی کتاب دفاع مقدس انقلاب اسلامی ایران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رونمایی کتاب خبرگزاری مهر انتشارات راه یار مصطفی چمران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انتشارات کتاب جمکران انتشارات به نشر نقد کتاب شهید چمران مستشاران آمریکایی من اعتراف می کنم مارکسیست شد مجاهدین خلق دستگیر شد جانماز آب زندی پور آیت الله منتشر شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۷۱۵۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرک کشیدن در موبایل همسر باعث قتل شد
مرد جوانی که به اتهام قتل زن مورد علاقهاش مقابل چشم رهگذران در خیابان دستگیر شده مدعی است فقط میخواسته گوشی تلفن همراه او را وارسی کند.
به گزارش مشرق، ۲۶ فروردین امسال، صدای درگیری و فریادهای زن و مردی جوان در یکی از خیابانهای شمال تهران توجه رهگذران را به خود جلب کرد. رهگذران که شاهد درگیری بودند، ناگهان با صحنه تلخ و عجیبی مواجه شدند.
مرد جوان گوشی تلفن همراهی در دست داشت و زن جوان با اصرار از او میخواست گوشیاش را پس بدهد اما در یک لحظه مرد عصبانی دست به جیب شد و با بیرون آوردن یک چاقو ضربات متعددی به زن جوان زد و پا به فرار گذاشت.شاهدان بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتند و زن جوان به بیمارستان منتقل شد اما ۱۹ ضربه چاقو او را به کام مرگ کشاند. گزارش قتل زن جوان به بازپرس سالار صنعتگر اعلام شد و تیم جنایی تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری عامل جنایت آغاز کردند.
هویتی برای قاتل
با حضور کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل، مشخص شد محل سکونت زن جوان چند خیابان پایینتر از محل قتل بوده است. یکی از شاهدان در تحقیقات گفت: زن جوان اصرار داشت که گوشی تلفن همراهش را از قاتل بگیرد اما او ممانعت میکرد و میخواست محتویات داخل گوشی را ببیند. به همین دلیل مقتول به دنبال مرد جوان میدوید و فریاد میکشید.
خیلی زود محل زندگی مقتول و خانوادهاش شناسایی شد و در تحقیقات از آنها مشخص شد مقتول مدتی قبل از همسرش جدا شده و با فرزندش زندگی میکرده است. مدتی قبل او با مردی به نام پژمان آشنا شد.
اما بعد از چند ماه زن جوان تصمیم به جدایی گرفت اما مرد جوان موافق جدایی نبود. با این اطلاعات احتمال ارتکاب قتل از سوی پژمان قوت گرفت و کارآگاهان با دریافت عکس وی و نشان دادن به شاهدان ماجرا مطمئن شدند که قتل از سوی او رخ داده است.
همچنین کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت در بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل درگیری تصاویر ضارب را بدست آوردند که با تطبیق عکسی که از پژمان در دست داشتند، تأیید میکرد که او قاتل فراری است.
دستگیری در شمال
با شناسایی هویت قاتل، تیم تحقیق راهی محل زندگی او شدند، اما مرد جوان آنجا را ترک و فرار کرده بود. تحقیقات برای شناسایی متهم ادامه داشت تا اینکه رد او در یکی از شهرهای شمالی کشور بدست آمد. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت، پس از هماهنگیهای قضایی، راهی محل مخفیگاه متهم شده و او را بازداشت کردند.
متهم پس از انتقال به پایتخت، به قتل ناخواسته زن جوان اعتراف کرد. پژمان، برای تکمیل تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت به اداره آگاهی منتقل شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
نمیدانستم مرتکب قتل شدهام
مرد جوان که به اتهام قتل بازداشت شده، مدعی است پس از ضربه زدن به زن جوان و هنگام فرار از اینکه زن مورد علاقهاش به قتل رسیده بود، اطلاع نداشته و بعد از دستگیری متوجه شده است.
با مقتول چطور آشنا شدی؟
۵ ماه قبل در یکی از خیابانهای شمال تهران با او آشنا شدم. رابطهمان اوایل در حد تلفن و پیامک بود، اما کم کم قرار ملاقاتها شروع شد و مدام همدیگر را میدیدیم. به خودم که آمدم متوجه شدم او را خیلی دوست دارم و او همان زنی است که سالها دنبالش بودم.
با این همه علاقه چرا او را به قتل رساندی؟
قصدم کشتن نبود. اصلاً نمیدانستم که او را کشتهام. وقتی او را زدم و فرار کردم نگران حالش بودم اما جرأت نمیکردم تماس بگیرم.
میدانستم پلیس در تعقیبم است و میترسیدم که لو بروم از طرفی هراس این را داشتم که بشنوم او کشته شده است.
چرا تلفنش را گرفته بودی؟
شک کرده بودم. رابطه ما خیلی خوب بود اما از یک هفته قبل از قتل همه چیز تغییر کرد. رفتارش سرد شده بود و تلفنهایم را پاسخ نمیداد. از هر ۱۰ پیام یک پیام را جواب میداد. پیگیر رفتارش شدم و او گفت که دیگر نمیخواهد با من ادامه دهد و خواست که با او تماس نگیرم.
چرا؟
خودم هم نمیدانم، رابطهمان خوب بود و حتی قرار بود با هم ازدواج کنیم. اما یک دفعه تغییر کرد، احساس میکردم شخص دیگری وارد زندگیاش شده است و باید به این موضوع پی میبردم.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
به مقابل خانهاش رفتم و از او خواستم گوشی تلفن همراهش را بدهد تا آن را بررسی کنم. تصور میکردم اگر پای شخص سومی در این میان باشد، بیشک پیامها یا تماسهایش را در گوشی میبینم. اما او نمیخواست تلفنش را ببینم و زمانی که گوشی او را به زور گرفتم، تا چند خیابان آن طرفتر دنبالم آمد.
چرا چاقو داشتی؟
چاقو را بردم تا او را بترسانم و بتوانم گوشی تلفن همراهش را بگیرم و با بدست آمدن رمز گوشی، وارد آن شوم و بفهمم که آیا به من خیانت کرده است یا خیر.
چند ضربه به او زدی؟
نمی دانم، خیلی عصبانی بودم. پلیس میگوید که ۱۹ ضربه زدهام. آن زمان چون حالم را نمیفهمیدم، به یاد ندارم چند ضربه زدهام.
منبع: روزنامه ایران